رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

مــــــــــــــــــــــلوس

ثبت تصویری لحظه ها

چهارشنبه 9 اسفند دیشب آقا رادین ساز دهنی باباش رو پیدا کرده بود، اولش بلد نبود صداش رو در بیاره ولی بعدش چه کنسرتی واسمون اجرا کرد: چند وقت پیش هم رفته بود خونه خاله منیره: من عاشق این بچه هاییم که خودشون خوابشون می بره. حیف که این اتفاق تو این یک سال و نیم، یکی دوبار بیشتر نیفتاده! اینجا اتاق رادینه. فرش اتاقش رو ماه آخر بارداریم رفتیم از هفت تیر خریدیم. پرده اتاقش رو عید دوسال پیش از مولوی خریدیم و خودم دوختم. این دوتا عروسکها هم یکیش کادوی خاله مرضیه اس که چون من خیلی باب اسفنجی دوست داشتم اوایل بارداریم برام خرید. یکیش هم کادوی مامان آرزوئه که به مناسبت تولد آوین!!! به پسرمون داده. اینم شیرین کاری امروزش: ...
9 اسفند 1391

پایان هفده ماهگی

  خاله اش می گه باز که موهای این بچه رو کوتاه کردی... داییش می گه چرا بلوز شلوار صورتی براش خریدی... مامان آرزوش می گه خیلی دلم می خواد یک بار ببریش پیش دکتر مدنی... خب من این جوری از بچه داریم لذت می برم و هرجور دلم بخواد بزرگش می کنم! اومدیم از جلوی بانک رد شیم، سه نفر تو صف خودپرداز بودند. تا صف رو دیدی فکر کردی صف نونواییه، می گی مو ! بعضی وقتها امیرسعید از مدرسه میاد خونه ما، واسه همین هرجا تا صدای زنگ آیفن رو بشنوی می گی دایی . توی راه خونه مامان، بهت می گم داریم می ریم خونه مامانی دوست داری؟ می گی نه . می گم مامانی رو دوست نداری؟ می گی نه . خاله رو دوست داری؟ نه . می گی بابا ، می گم بابا رو دوست داری؟ می گی نه . مامان ...
7 اسفند 1391
1